○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ این متن رو روزی سه بار، قبل از غذا بعد سه بار دیگه، بعد از غذا با صدای بلند برای خودتون بخونین بخونیناااا یه جوری که خودتون صدای خودتونو بشنوین مرد و زن هم نداره... همههه با هم اگر این ماجرا یادمون نره؛ اون وقت میشیم قهرمان بی چون و چرای زندگی خودمون گلادیاتوری که قراره همیشه پیروز از زمین بیاد بیرون قهرمان زندگی خودت باش خودت بهتر میدونی جای کلماتی که در متن زیر نوشته شده؛ چیا بذاری چون هر کی تو زندگیش فکرا و داستانای ریز و بی اهمیتی داره که اونو از هدفش دور می کنه پس میریم که با هم بخونیم یکبار از زنی موفق خواستم تا راز خود را با من در میان بگذارد لبخندی زد و گفت موفقیت من زمانی آغاز شد که نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک واگذار کردم دست از جنگیدن با کسانی که غیبتم را می کردند، برداشتم دست از جنگیدن با خانواده همسرم کشیدم دیگر به دنبال جنگیدن برای جلب توجه نبودم سعی نکردم انتظارات دیگران را برآورده کنم و همه را شاد و راضی نگه دارم دیگر سعی نکردم کسی را راضی کنم که درباره من اشتباه می کند آنگاه شروع کردم به جنگیدن برای اهدافم رویاهایم ایده هایم و سرنوشتم روزی که جنگ های کوچک را متوقف کردم روزی بود که مسیر موفقیتم آغاز شد هر نبردی ارزش زمان و روزهای زندگی ما را ندارد. نبردهایمان را عاقلانه انتخاب کنیم 👤ژوان وایس ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ منبع :باشگاه پرواز کپتان : سید تهران منت دار حضورتونم✋
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ چای عصرانه را دوست دارم؛ همیشه دوست داشتم شاید خنده دار باشد اگر بگویم چای عصرانه برایم یک جور تربیت ارثی و البته دوست داشتنی است از آن زمان که بچه بودم و با پدر و مادرم مهمان پدربزرگ و مادر بزرگ میشدیم و مادر بزرگ عصرها زیر درخت توت بساط چای با قوری گل قرمزیش و استکانهای کمرباریکش به راه میانداخت چای عصرانه بخش دائمی زندگی من شد از آن روزها خیلی وقت است که گذشته اما همین خاطره چای عصرانه را در وجودم نهادینه کرده تا بهانهای باشد که عصرها، فارغ از کار روزانه و زندگی ماشینی، با کسانی که دوستشان دارم دور هم جمع شویم و از هم و برای هم بگوییم امروز که دلم برای خودم خیلی تنگ شده بود معجزهی چای عصرانه را به خاطر آوردم چای آلبالو دم کردم و فنجان آوردم و قند و توت صبر کردم تا دم بکشد و عطرش در جانم بپیچد بعد خودم را که در هزار جای زمان جا گذاشته بودم؛ صدا زدم و به یک فنجان چای خوش طعم و یک گپ صمیمانه دعوتش کردم دعوتم را پذیرفته و حالا آمده و نشسته روبروی من برایش در فنجان بلوری مورد علاقه اش چای میریزم با اشتیاق میخورد میگویم؛ میشنود...میگوید؛ میشنوم هر دو سبک میشویم فاصلهام با خودم کم میشود و کسی که در من مرده بود دوباره در من زنده میشود؛ دختری که کلهاش، بوی قورمه سبزی میداد و پُر بود از تلاش برای رسیدن به آرزوهای محال
آدمها عاشق ما نمیشوند ، آدمها جذب ما میشوند در لحظهای حساس حرفهایی را میزنیم که شخصی نیاز به شنیدنش داشته در یک لحظه ی حساس طوری رفتار میکنیم که شخص احساس میکند تمام عمر در انتظار کسی مثل ما بوده در یک لحظه ی حساس حضور ما ، وجودِ شخص را طوری کامل میکند که فکر میکند حسی که دارد نامی جز عشق ندارد آدمها فکر میکنند که عاشق شده اند آدمها فکر میکنند بدون وجود ما حتی یک روز دوام نمیآورند آدمها فکر میکنند مکمل خود را یافته اند آدمها زیاد فکر میکنند آدمها در واقع مجذوب ما میشوند و پس از مدتی که جذابیت ما برایشان عادی شد ، متوجه میشوند که چقدر جایِ عشق در زندگیشان خالیست میفهمند در جستجوی عشقهای واقعی باید ما را ترک کنند تمامِ حرفِ من اینست که کاش آدمها یاد بگیرند که *~*~*~*~*~*~*~* " عشق پدیدهای حس کردنی است نه فکر کردنی " و کاش بفهمند که بعد از رفتنشان ، عشقی را که فکر میکرده اند دارند چه میکند با کسانی که حس میکرده اند این عشق واقعی ست *~*~*~*~*~*~*~*
اگر خداوند برای لحظه ای فراموش میکرد که من عروسکی کهنه ام و تکه کوچکی از زندگی به من ارزانی میداشت احتمالا همه آنچه را که به فکرم میرسید نمیگفتم بلکه به همه ی چیزهایی که میگفتم فکر میکردم کمتر میخوابیدم و بیشتر رویا میدیدم چون میدانستم هر دقیقه ای که چشممان را بر هم میگذاریم شصت ثانیه ی نو را از دست میدهیم هنگامی که دیگران می ایستند راه میرفتم و هنگامی که دیگران میخوابیدند بیدار میماندم هنگامی که دیگران صحبت میکردند گوش میدادم و از خوردن یک بستنی شکلاتی چه لذتی که نمیبردم کینه ها و نفرت هایم را روی تکه ای یخ مینوشتم و زیر نور آفتاب دراز میکشیدم ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ قدرت ، جاذبه مرد و جاذبه ، قدرت زن است ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ انسان تا وقتی فکر میکند نارس است ، به رشد و کمال خود ادامه میدهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است دچار آفت میشود ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ طولانی ترین سفرها نیز یه روز با گامی کوچک آغاز میشوند ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ به خاطر چیزهایی که در زندگیَت تمام شده اند گریه نکن بلکه خوشحال باش که د زندگیَت اتفاق افتاده اند ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ حسرت واقعی را آن روزی میخوری که میبینى به اندازه سن و سالت زندگى نکرده ای ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیاست ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ سخت است همزیستی دائم با کسانی که دغدغه هایت را نمی فهمند اما عزیزان تواَند ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ همواره معتقد بودم برای خدا عشق بسیار بیشتر از ایمان ارزش دارد ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ زندگی آنچه زیسته ایم نیست بلکه همان چیزی است که در خاطرمان مانده که به یادش می آوریم تا روایتش کنیم ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄ شاید خدا خواسته است که ابتدا ، بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر میتوانی شکرگزار باشی ►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄►◄
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم